شنیده بود:

زیر باران باید رفت…..

فکر میکرد:

زیر باران باید؛ رفت!

دمش گرم….!

باران را میگویم!!!

به شانه ام زد و گفت:

امروز تو استراحت کن…

من به جایت می بارم..

کاش می شد خدا را بکشی کنار و تو گوشش آرام بگی:
“میشه بعضی ها را برگردونی؟! “

حس خوبیه
به خودت میای میبینی

به کسی که رهات کرده وبدجور بهت ظلم کرده

دیگه نه نیازی داری 

نه احساسی

ولی اون

داره از بی تو بودن میمیره

هـــــــرکـــــــــس

یا شــــــــب میــــمیـــــــــرد .... یا روز ....

مــــــــــــن

شــــــــبانــــــه روز....

درد دارد........

کسی تنهــــــــــایت بگذارد....

که به جـــــــــرم با او بــــــودن.....

همـه تنهــــــــــایت گذاشتند...

هــــــــی لعنتـــــــــــی....

آنطور هم که تـــــــــــو فکــــــر می کنی نیــــست....

شاید روزی...عاشقـــــــــــ♥♥ــــــــــت بودم.....روزی....!!!!

ولی ببین بی تـــــــــــــــو

هم زنــــ♥ــده ام.......

هم زنــــــ♥ــــدگی میکنم......

فقط گاهی در این میان...

♥♥یادت♥♥

زهــــــــــــــــــــــــر میکند به کامــــم زندگـــــــ♥ــــی را......

قرعه کـــــــــــــ♥ــــشی تمام شد...

وتـــــــــ♥♥ـــــــــو به اسم دیگری در آمدی...

تقـــــــــــــدیــــــــــــــــر جای خود.....

اما لا اقل .........

اسم مـــــــــــــ♥♥ــــــــرا هم در کیسه ات می انداختی...!

عادت ندارم درد دلم را به همه کس بگویم...

پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم....

تا همه فکر کنند ...

نه دردی دارم ونه قلبی ...

باید گریست به حال او...

آنکه نمیداند کیست.....چیست....وچرا اینجاست...؟؟؟؟؟

انکه میرود بی آنکه بداند کجا!!!

از اتاق خاطــــــــــ♥ـــــــــــــراتم بوی حلوا بلند شده...

"آرام فاتحه ای بخوان......."

شاید خدا گذشته ام را بیامرزد.....!

روزگارم را سیاه کرده اند..آنوقت می گویند شب است.....!

خنده دار نیست؟..........................؟؟

میان آمدن ورفتن مانده ام...

بی تو نه پای رفتنی است ونه...

حــوصـــــــــــــــــله ای برای آمدن...!